از فعالیت گروه نمایشی صحنه اوز بیش از 14 سال می گذرد , اما پس از این همه سال , هنوز برای یک نمایش ناب و گیرا که در ان زمان مخاطبان بسیاری را به خود جلب نمود , دلتنگی می کنیم.

(( قصه های در گوشی- اجرا سیزده سال پیش. سالن دبیرستان بهروزیان. نوشته امیر رضا کوهستانی. بازیگران فرشید زمانی و مژگان حسینی . کارگردانی علیرضا خادم پور و فرشید زمانی ))


امیر رضا کوهستانی , ( زاده 18 خرداد 1357 شیراز ) , نویسنده و کارگردان تئاتر است. او با اجرای تئاترهای فراوان در خارج از کشور , از جمله موفق ترین کارگردانان ایرانی است.

18 ساله بود که اولین داستان کوتاهش را در روزنامه محلی چاپ کرد. سپس جذب سینما شد و تحصیلات آکادمیک خود را در رشته ی کارگردانی سینما آغاز نمود. پس از ان در دانشگاه منچستر انگلستان در رشته ی مطالعات تئاتری ادامه داد.

اولین نمایشنامه خود را با نام ( و روز هرگز نیامد ) , در سال 1377 نوشت که هرگز به اجرا در نیامد. یک سال بعد نمایش قصه های در گوشی را به روی صحنه برد و توجه بسیاری را در هجدهمین جشنواره تئاتر فجر جلب نمود . در سال 1376 گروه تئاتر مهر را تشکیل داد و با سومین اثرش ( رقص روی لیوان ها ) حمایت چندین فستیوال هنری اروپایی را کسب نمود و از این پس , موقعیت خود را به عنوان یک نویسنده و کارگردان خلاق تثبیت کرد.

از آثار دیگر او , می توان به : تجربه های امیر , در میان ابرها , اتاق یک نفره , شنیدن , تاکسی نوشت و ...... اشاره نمود.


قصه های در گوشی:

آن چه باعث شد پس از سیزده سال , و در پاسداشت روز بازیگر , باز هم بیاد اجرای این نمایش بیفتم , قطعا دلنوشته ای بود که فرشید زمانی , بازیگر و کارگردان گروه نمایشی صحنه برایم فرستاد. او که از بازیگران نخبه و آینده دار آن سالها بود , بدلیل مشغله های زندگی و کار به تهران مهاجرت نمود , اما هیچ گاه نه تئاتر را فراموش نموده و نه ما را فراموش می نماید. نمونه بارز آن که تعطیلات پارسال این عزیز , همه در تمرینات تئاتر گرگم و گله می برم گذشت و به نوعی ما فرصت نفس کشیدن را هم در تعطیلات به او ندادیم.....

مژگان حسینی , بازیگر نقش دختر قصه های در گوشی نیز با بازی تحسین برانگیز خود در آن زمان , مکمل خوبی برای نقش پسر بود. حسینی نیز تشکیل خانواده داده است و در خارج از کشور , ایام می گذراند.


متن قصه های در گوشی , حکایت پسر جوانی است که ترک خانه کرده و در آپارتمانی پنج طبقه , با ترفندهایی و به صورت مخفیانه , صحبت های همسایگان و ارتباط آنها را با یکدیگر , شنود میکند. نمایش با ورود دختر دانشجویی که آش نذری آورده و در طبقه پایین ساختمان , با دوستانش زندگی میکند , به اتاق پسر جوان , وارد مرحله تازه ای می شود و پسر جوان مانع از بیرون رفتن او از اتاق می گردد و .......

فرشید زمانی برایم چنین نوشت :

مهرداد نایب , شخصیت پسر نمایش قصه های درگوشی , آیا در نظر امیر کوهستانی , شخصیتی دوست داشتنی است یا نفرت انگیز ؟

چرا باید نمایش قصه های در گوشی را دوبار و یا چندین بار دید؟

برگردیم به سیزده سال قبل....

اگر بخواهیم خاطرات را مرور کنیم , این بار نه به عنوان بازیگر , بلکه به عنوان یک بیننده خاص و یا یک منتقد بی رحم , پای به سالن غیر استاندارد بهروزیان می گذاریم.

***( همین سالن غیر استاندارد بهروزیان , به عنوان سالن پیر اجرای تئاتر شهر معروف است که البته اکنون دیگر اثری از اجرا در آن جا نیست )*

مشخص است که در بدو ورود به سالن , با توجه به اصرار نور گیری عوامل نمایش , و بستن ورود نور به هر طریق ممکن به سالن , تلاشی بی ثمر در جهت استاندارد سازی یک سالن نمایش به بلک باکس ( Black Box ) حداقلی , انجام شده است.

***( سال ها همین عنوان بلک باکس تئاتر و ساخت آن در اوز مطرح بوده و هنوز هم به ثمر ننشسته است).***

نمایش در تاریکی محض , و با یک خال نور قرمز , که از آغاز در پی یافتن منشا آن هستی شروع می شود. صحنه ای مینی مال که همیشه , ثبت امضای آثار کوهستانی و در ادامه ان طراحی صحنه و ... بوضوح مشهود است , و این دقیقا همان فوکوسی است که کوهستانی در اغلب آثارش , بدنبال تاثیر انسان بر انسان بوده و کمتر خود را در گیر تاثیر محیط بر انسان و بالعکس نموده است.

مهرداد نایب که شخصیتی عصیانی و رو به هبوط دارد , از مشکلاتش با پدر و مادر و حتی دوست دخترش , خود را بریده ساخته و شخصیتی کز کرده در گوشه ای و از سر مهیا نمودن یک نوع سرگرمی برای گذران روزگار , و با دستگاه هایی که دارد , کارش به شنود مکالمات همسا یه ها و سرک کشیدن در زندگی خصوصی آن ها کشیده شده , است. یک نوع وقت کشی در وقت قرمز و خصوصی آدم ها که تاثیر روابط متقابل این آدم ها در متن و نوشته نویسنده عملا مشهود است و از آن پرده برداری می گردد.

با ورود دختر دانشجو به محدوده و سنگر تاریک پسر جوان , به یکباره چالش موقعیت ها و وارد شدن نمایش به فاز دیگری ما را غافلگیر می نماید.

چنان که عملا بیننده را جذب ماجرا های پی در پی در نمایش میکند که دل کندن از آن به آسانی فراهم نمی شود. شخصیت مهرداد نایب بوضوح برای تماشاگر مفهوم  می گردد و ورود دختر به قلمرو او , بی شک برای رشد و حرکت شخصیت مهرداد و تغییر آن می باشد.

ایرادی که برخی مواقع در این جا به نویسنده گرفته می شود این است که گاها نویسنده در کش و قوس اتفاقات داستان , از دخترک و شخصیت او غافل می شود و به یک باره دیالوگ های خنثی و سخیفی را در دهان دختر می گذارد که کمی جای تعجب دارد و این شاید بدلیل مشغول نمودن بیش از حد افکار تماشاگر به سوی شخصیت مهرداد نایب باشد.

در هر صورت داستان قصه های در گوشی , فقط یک قصه نیست.... یک روایت مستند است از یک نوع سبک زندگی که قهرمان ندارد و نباید هم داشته باشد.

***( چنین سبکی از زندگی در قرن بیست و یکم , بوفور دیده می شود و نشان دهنده نبوغ فکری نویسنده در این متن زیبا بوده است ).**

در این نمایش , با یک جوان عصیانگر و آسیب دیده , سروکار داریم . اول از او فاصله می گیریم و اعمال او را به شدت تقبیح نموده و فقط به حرکاتش خیره می شویم , بعد از آن در ادامه داستان , در رفتارش دقت می کنیم و کمی از او متنفر می شویم.....

اما چرا در پایان نمایش و ترک سالن از مهرداد نایب متنفر نیستیم و حتی دوستش نیز خواهیم داشت؟

شاید برخی به نوعی دلیل آن را یک نوع حس ترحم به این قبیل افراد جامعه بدانند , اما دلیل آن فقط باور پذیری موقعیت هایی است که نویسنده با کیقیت تمام و بی تکلف رسم نموده و مهرداد نایب را به گونه ای خاص برای تماشاگر جدا می سازد , تماشاگری که در پایان متوجه خواهد شد در جایگاه همراهی و موافقت با او نشسته است و در فکر خود قطعا حلاجی خواهد کرد که آیا واقعا قضاوتش درست بوده یا خیر ؟

کار دشواری نیست ... این نشان دهنده نبوغ نویسنده است که شما را مجبور خواهد کرد بار دیگر و چندین باره , به تماشای این نمایش زیبا بنشینید.

خاطراتمان را ورق خواهیم زد... میدانم بازگشتی برای برگشت به سیزده سال قبل نداریم اما امید داریم روزی دوباره بازگشتی برای تکرار این نمایش زیبا داشته باشیم. به امید آنروز.....


منبع:

--ویکی پدیا

**()**: نویسنده مطلب